شماره ٦٩٥: خط تلخ ساخت آن دهن همچو قند را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خط تلخ ساخت آن دهن همچو قند را
اين مور برد چاشنى نوشخند را
زنگار مى برد برش از تيغ آبدار
خط مى کند رحيم نگاه کشند را
ريزد ز ديده اش گهر سفته بر زمين
هر کس که ديد آن مژه هاى بلند را
خونهاى خفته، ديده بيدار فتنه است
جولان مده به خاک شهيدان سمند را
خواهد به ناله اى دل ما را نواختن
آن کس که ساخت مطرب آتش سپند را
کام محيط را نکند تلخ، آب شور
تأثير نيست در دل عشاق پند را
دارد زمين سوخته خط مسلمى
پرواى داغ نيست دل دردمند را
دريا بغل گشاده به ساحل نهاد روى
ديگر کدام سيل گسسته است بند را؟
ظالم به ظلم خويش گرفتار مى شود
از پيچ و تاب نيست رهايى کمند را
آسوده است نفس سليم از گزند دهر
بيم از سگ شبان نبود گوسفند را
مردان ز راه درد به درمان رسيده اند
صائب عزيزدار دل دردمند را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید