شماره ٥٩٦: اگر به بندگى ارشاد مى کنيم ترا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اگر به بندگى ارشاد مى کنيم ترا
اشاره اى است که آزاد مى کنيم ترا
تو با شکستگى پا قدم به راه گذار
که ما به جاذبه امداد مى کنيم ترا
به دامنى که درين راه بر کمر بندى
غنى ز راحله و زاد مى کنيم ترا
بشو به خون ز دل انديشه رهايى را
که گر عدم شوي، ايجاد مى کنيم ترا
درين محيط، چو قصر حباب اگر صد بار
خراب مى شوي، آباد مى کنيم ترا
به تيغ غمزه دلت را کنيم اگر صد چاک
به زلف، شانه شمشاد مى کنيم ترا
ترا به جنت دربسته مى شويم دليل
اگر به خامشى ارشاد مى کنيم ترا
ز شکر و شکوه مزن دم تو چون تنک ظرفان
اگر غمين و اگر شاد مى کنيم ترا
ز مرگ تلخ به ما بدگمان مشو زنهار
که از طلسم غم آزاد مى کنيم ترا
فرامشى ز فراموشى تو مى خيزد
اگر تو ياد کني، ياد مى کنيم ترا
اگر تو چشم بپوشى ز شاهدان مجاز
غنى ز حسن خداداد مى کنيم ترا
اگر ز کوه غم ما گران نسازى روى
ز خرمى فرح آباد مى کنيم ترا
چو ماهيان مشو از ياد کرد ما غافل
وگرنه روزى صياد مى کنيم ترا
اگر تو برگ علايق ز خود بيفشانى
بهار عالم ايجاد مى کنيم ترا
نوازشى است زبان را، نه از فراموشى است
اگر گهى به زبان ياد مى کنيم ترا
نديده ايم به اين لطف آدمي، چه عجب
اگر غلط به پريزاد مى کنيم ترا
مساز رو ترش از گوشمال ما صائب
که ما به تربيت استاد مى کنيم ترا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید