شماره ٥٩٧: خمار مى نکند زرد ارغوان ترا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خمار مى نکند زرد ارغوان ترا
خزان نسيم بهارست گلستان ترا
ز نوشخند تو دلها شده است تنگ شکر
نديده گر چه ز تنگى کسى دهان ترا
چه حاجت است که شمشير بر کمر بندي؟
که پيچ و تاب بود تيغ کج ميان ترا
ز خاکبوس تو من سرفراز چون گردم؟
که آفتاب نبوسيده آستان ترا
به جز اشاره که با ابروى تو گستاخ است
نکرده است کسى چاشنى کمان ترا
به حاصل دو جهان سر فرو نمى آرد
چگونه رام کنم ناز سر گران ترا؟
ز خون بيگنهان برده است گيرايى
کراست زهره که پيچد به کف عنان ترا؟
به خون زخم ز آب حيات تشنه ترم
که مى کشد به بغل تيغ خونچکان ترا
به هر که مى نگرم محو بى نشانى توست
به حيرتم ز که پرسد کسى نشان ترا
ز جلوه تو مرا رفته دست و دل از کار
به بر چگونه کشم قد دلستان ترا؟
به حرف سخت مرا نااميد نتوان کرد
که چرب نرمى مغزست استخوان ترا
نهال قد ترا تا چها بود در سر
که ناز سرو قدان است باغبان ترا
نظر ز صائب آتش زبان دريغ مدار
که بلبلى به ازو نيست گلستان ترا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید