شماره ٢٦٥: ياد ايامى که با هم آشنا بوديم ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ياد ايامى که با هم آشنا بوديم ما
هم خيال و هم صفير و هم نوا بوديم ما
معنى يک بيت بوديم از طريق اتحاد
چون دو مصرع گر چه در ظاهر جدا بوديم ما
بود دايم چون زبان خامه حرف ما يکى
گر چه پيش چشم صورت بين دو تا بوديم ما
چون دو برگ سبز کز يک دانه سر بيرون کند
يکدل و يکروى در نشو و نما بوديم ما
مى چرانيديم چون شبنم ز يک گلزار چشم
از نوا سنجان يک بستانسرا بوديم ما
بود راه فکر ما در عالم معنى يکى
چون دو دست از آشنايى يکصدا بوديم ما
دورى منزل حجاب اتحاد ما نبود
داشتيم از هم خبر در هر کجا بوديم ما
اختر ما سعد بود و روزگار ما سعيد
از سعادت زير بال يک هما بوديم ما
چاره جويان را نمى داديم صائب درد سر
دردهاى کهنه هم را دوا بوديم ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید