شماره ٢٤٠: دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئى
داد بدست دلم سبحه سبحانئى
من چو بفرمان او سبحه گرفتم بدست
برد ز من دين و دل از ره پنهانئى
گشت دلم مست او جان شده پابست او
خورده هم از دست او باده جانانئى
سوى من شه نشان کرد جنيبت روان
کرد در اقليم جان غارت سلطانئى
آن شه پر مکر و فن داشت خرابى من
تا بنهد از کرم گنج بويرانئى
آه که از عشق دوست کين همه فتنه ازوست
عابد ديرينه شد عاشق رهبانئى
کرد ز خود فانيم داد پريشانيم
برد مسلمانيم آه مسلمانئى
سطوت عشق جليل ساخته بى قال و قيل
خون دلم را سبيل بر خطر جانئى
آه که از بيخودى من چه شغب ها کنم
گر نکند شاه من رسم نگهبانئى
دوست چو آمد عيان رفت حسين از ميان
عاريه دارد بدوش خلعت انسانئى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید