شماره ٢٣٥: بار ديگر فتنه اى در انس و جان انداختى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بار ديگر فتنه اى در انس و جان انداختى
چهره بنمودى و آتش در جهان انداختى
از براى خاکساران بر سر کوى طلب
فرش عزت بر فراز آسمان انداختى
عشق را سرمايه اى داده ز حسن دلبران
شورش و آشوب در کون و مکان انداختى
بوئى از گلزار لطف خويش بخشيدى بگل
غلغلى در بلبلان بوستان انداختى
تيغ بى باکى نهاده در کف سلطان عشق
رسم يغماى خرد در ملک جان انداختى
داده وحدت را ظهور اندر جلابيب صور
نام کثرت در ميان اين و آن انداختى
لب فرو بستم ز اسرارت ولى از جرعه اى
بيخودم کردى و آخر در زبان انداختى
حسن را با ناز پيوستى و در اهل نياز
عشق و تقوى را جدائى در ميان انداختى
از محبت شعله اى افروختى وز پرتوش
شعله در جان حسين ناتوان انداختى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید