شماره ١٩٤: دور از رخ تو زيستن اى جان نميتوان

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دور از رخ تو زيستن اى جان نميتوان
از جان توان گذشت وز جانان نميتوان
بار جفا و جور توانم کشيد ليک
بار فراق و محنت هجران نميتوان
دشوار دامن تو بدست من اوفتاد
با ديگران گذاشتن آسان نميتوان
بى سرو قامت تو و گلبرگ عارضت
رفتن بسوى باغ و گلستان نميتوان
بى لذت مشاهده حور از قصور
راضى شدن بروضه رضوان نميتوان
گفتم که سر عشق بپوشم ز غير دوست
ليکن ز دست ديده گريان نميتوان
درد حبيب را بطبيبان مگو حسين
کز غير او توقع درمان نميتوان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید