شماره ١٠٤: بر آستان خرابات عشق مستانند

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بر آستان خرابات عشق مستانند
که نقد هر دو جهان را بهيچ نستانند
براق همت عالى بتازيانه شوق
در آن فضا که بجز دوست نيست ميرانند
ز هر چه هست بکلى دو ديده بردوزند
ولى ز روى دلارام خويش نتوانند
نظر حرام شناسند جز بروى حبيب
بغير دوست خود اندر جهان نميدانند
گداى کوى نيازند و خاک راه وليک
فراز مسند اقليم عشق سلطانند
شهان بى حشم و مفلسان محتشمند
از اين طوايف رسمى بکس نميمانند
فتاده بى سر و پايند بر در دلدار
ولى بگاه روش سروران ميدانند
چو لاله گرچه بسى داغ بر جگر دارند
ز شوق چون گل سورى هميشه خندانند
براى آنکه ز غيرت بغير دل ندهند
بر آستانه دل چون حسين دربانند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید