دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مرد مهمان صبرکرد و ناگهان
کشف گشتش حال مشکل در زمان
نيم‌شب آواز قرآن را شنيد
جست از خواب آن عجايب را بديد
که ز مصحف کور مي‌خواندى درست
گشت بي‌صبر و ازو آن حال جست
گفت آيا اى عجب با چشم کور
چون همي‌خوانى همي‌بينى سطور
آنچ مي‌خوانى بر آن افتاده‌اى
دست را بر حرف آن بنهاده‌اى
اصبعت در سير پيدا مي‌کند
که نظر بر حرف دارى مستند
گفت اى گشته ز جهل تن جدا
اين عجب مي‌دارى از صنع خدا
من ز حق در خواستم کاى مستعان
بر قرائت من حريصم همچو جان
نيستم حافظ مرا نورى بده
در دو ديده وقت خواندن بي‌گره
باز ده دو ديده‌ام را آن زمان
که بگيرم مصحف و خوانم عيان
آمد از حضرت ندا کاى مرد کار
اى بهر رنجى به ما اوميدوار
حسن ظنست و اميدى خوش ترا
که ترا گويد بهر دم برتر آ
هر زمان که قصد خواندن باشدت
يا ز مصحفها قرائت بايدت
من در آن دم وا دهم چشم ترا
تا فرو خوانى معظم جوهرا
همچنان کرد و هر آنگاهى که من
وا گشايم مصحف اندر خواندن
آن خبيرى که نشد غافل ز کار
آن گرامى پادشاه و کردگار
باز بخشد بينشم آن شاه فرد
در زمان همچون چراغ شب‌نورد
زين سبب نبود ولى را اعتراض
هرچه بستاند فرستد اعتياض
گر بسوزد باغت انگورت دهد
در ميان ماتمى سورت دهد
آن شل بي‌دست را دستى دهد
کان غمها را دل مستى دهد
لا نسلم و اعتراض از ما برفت
چون عوض مي‌آيد از مفقود زفت
چونک بى آتش مرا گرمى رسد
راضيم گر آتشش ما را کشد
بى چراغى چون دهد او روشنى
گر چراغت شد چه افغان مي‌کنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید