دفتر دوم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گشت با عيسى يکى ابله رفيق
استخوانها ديد در حفره‌ى عميق
گفت اى همراه آن نام سنى
که بدان مرده تو زنده مي‌کنى
مر مرا آموز تا احسان کنم
استخوانها را بدان با جان کنم
گفت خامش کن که آن کار تو نيست
لايق انفاس و گفتار تو نيست
کان نفس خواهد ز باران پاک‌تر
وز فرشته در روش دراک‌تر
عمرها بايست تا دم پاک شد
تا امين مخزن افلاک شد
خود گرفتى اين عصا در دست راست
دست را دستان موسى از کجاست
گفت اگر من نيستم اسرارخوان
هم تو بر خوان نام را بر استخوان
گفت عيسى يا رب اين اسرار چيست
ميل اين ابله درين بيگار چيست
چون غم خود نيست اين بيمار را
چون غم جان نيست اين مردار را
مرده‌ى خود را رها کردست او
مرده‌ى بيگانه را جويد رفو
گفت حق ادبار اگر ادبارجوست
خار روييده جزاى کشت اوست
آنک تخم خار کارد در جهان
هان و هان او را مجو در گلستان
گر گلى گيرد به کف خارى شود
ور سوى يارى رود مارى شود
کيمياى زهر و مارست آن شقى
بر خلاف کيمياى متقى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید