دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ساحران در عهد فرعون لعين
چون مرى کردند با موسى بکين
ليک موسى را مقدم داشتند
ساحران او را مکرم داشتند
زانک گفتندش که فرمان آن تست
گر همى خواهى عصا تو فکن نخست
گفت نى اول شما اى ساحران
افکنيد ان مکرها را درميان
اين قدر تعظيم دينشان را خريد
کز مرى آن دست و پاهاشان بريد
ساحران چون حق او بشناختند
دست و پا در جرم آن در باختند
لقمه و نکته‌ست کامل را حلال
تو نه‌اى کامل مخور مي‌باش لال
چون تو گوشى او زبان نى جنس تو
گوشها را حق بفرمود انصتوا
کودک اول چون بزايد شيرنوش
مدتى خامش بود او جمله گوش
مدتى مي‌بايدش لب دوختن
از سخن تا او سخن آموختن
ور نباشد گوش و تي‌تى مي‌کند
خويشتن را گنگ گيتى مي‌کند
کر اصلى کش نبد ز آغاز گوش
لال باشد کى کند در نطق جوش
زانک اول سمع بايد نطق را
سوى منطق از ره سمع اندر آ
وادخلوا الابيات من ابوابها
واطلبوا الاغراض فى اسبابها
نطق کان موقوف راه سمع نيست
جز که نطق خالق بي‌طمع نيست
مبدعست او تابع استاد نى
مسند جمله ورا اسناد نى
باقيان هم در حرف هم در مقال
تابع استاد و محتاج مثال
زين سخن گر نيستى بيگانه‌اى
دلق و اشکى گير در ويرانه‌اى
زانک آدم زان عتاب از اشک رست
اشک تر باشد دم توبه‌پرست
بهر گريه آمد آدم بر زمين
تا بود گريان و نالان و حزين
آدم از فردوس و از بالاى هفت
پاى ماچان از براى عذر رفت
گر ز پشت آدمى وز صلب او
در طلب مي‌باش هم در طلب او
ز آتش دل و آب ديده نقل ساز
بوستان از ابر و خورشيدست باز
تو چه دانى ذوق آب ديدگان
عاشق نانى تو چون ناديدگان
گر تو اين انبان ز نان خالى کنى
پر ز گوهرهاى اجلالى کنى
طفل جان از شير شيطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
تا تو تاريک و ملول و تيره‌اى
دان که با ديو لعين همشيره‌اى
لقمه‌اى کو نور افزود و کمال
آن بود آورده از کسب حلال
روغنى کايد چراغ ما کشد
آب خوانش چون چراغى را کشد
علم و حکمت زايد از لقمه‌ى حلال
عشق و رقت آيد از لقمه‌ى حلال
چون ز لقمه تو حسد بينى و دام
جهل و غفلت زايد آن را دان حرام
هيچ گندم کارى و جو بر دهد
ديده‌اى اسپى که کره‌ى خر دهد
لقمه تخمست و برش انديشه‌ها
لقمه بحر و گوهرش انديشه‌ها
زايد از لقمه‌ى حلال اندر دهان
ميل خدمت عزم رفتن آن جهان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید