شماره ٣٦٦: گر نيست جام گلگون، خوش نيست دور لاله

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر نيست جام گلگون، خوش نيست دور لاله
بى مى چه نشأئه خيزد؟ از ديدن پياله
من نوح روزگارم، از گريه غرق توفان
کو همدمى که گويم درد هزار ساله؟
تا کى بناز و شوخى لب را گزى بدندان؟
گل برگ نازکت را آزرده ساخت ژاله
قتل رقيب خود را با من حواله کردى
از دست من چه آيد؟ هم با خدا حواله!
بر صفحه دل من ذکر مى است و شاهد
عقد محبت آمد مضمون اين پياله
غمديده اي، که خواند شرح غم هلالى
از خون ديده خود رنگين کند رساله



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید