شماره ٣٠٤: از رشک سوختم، برقيبان سخن مکن

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از رشک سوختم، برقيبان سخن مکن
گر مى کني، براى خدا، پيش من مکن
در آرزوى يک سخنم جان بلب رسيد
جانا، ترا که گفت که: با ما سخن مکن؟
هر جا که شمع جمع شدى سوختم ز رشک
بهر خدا، که روى بهر انجمن مکن
عاشق منم، حکايت فرهاد تا بکي؟
جان کندنم ببين، سخن کوهکن مکن
تا چند بهر قتل من آزرده مى شوي؟
سهلست بر من، اين همه، بر خويشتن مکن
اى کز ديار عقل فتادى بملک عشق،
حال غريب ما نگر، اين جا وطن مکن
گفت از لبت هلالى و قدر شکر شکست
نامش بغير طوطى شکر شکن مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید