شماره ٢٥٢: مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم
تا لاله مگر روزى سر بر زند از خاکم
هر روز بخون ريزم آيى و رقيب از پى
زان واقعه خوشحالم، زين واسطه غمناکم
اى ترک شکار افگن، شمشير مکش بر من
يا آنکه پس از کشتن بر بند بفتراکم
اين ديده که من دارم، آلوده بخون اولى
زان رو که نمى دانى قدر نظر پاکم
تا چند هلالى را در آتش غم سوزي؟
من آدميم، يا رب، يا خود خس و خاشاکم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید