شماره ٢٣٥: کاشکي! خاک حريم حرمت مى بودم

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کاشکي! خاک حريم حرمت مى بودم
مى خراميدى و من در قدمت مى بودم
بى غم عشق تو صد حيف ز عمرى که گذشت!
پيش ازين، کاش! گرفتار غمت مى بودم
گر بپرسيدن من لطف نمى فرمودى
هم چنان کشته تيغ دو دمت مى بودم
گر بسر رشته مقصود رسيدى دستم
دست در سلسله خم بخمت مى بودم
گر مرا حشمت کونين ميسر مى شد
هم چنان بنده خيل و حشمت مى بودم
چون مريضي، که دلش مايل صحت باشد
عمرها طالب درد و المت مى بودم
هر چه خواهى بکن، اى دوست، که من از دل و جان
آرزومند جفا و ستمت مى بودم
تا تو يک ره بکرم سوى هلالى گذرى
سالها چشم براه کرمت مى بودم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید