شماره ٨٨: خدا را، تند سوى من مبين، چون بنگرم سويت

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خدا را، تند سوى من مبين، چون بنگرم سويت
تغافل کن زماني، تا ببينم يک زمان رويت
ز خاک کوى من، گفتي: برو، يا خاک شو اينجا
چو آخر خاک خواهم شد من و خاک سر کويت
تنم زارست و جان محزون، جگر پر درد و دل پر خون
ترحم کن، که ديگر نيست تاب تندى از خويت
بصد تيغ ستم کشتى مرا، عذر تو چون خواهم؟
کرمها ميکني، صد آفرين بر دست و بازويت
پس از عمرى اگر يک لحظه پهلوى تو بنشينم
رقيب اندر ميان آيد، که دور افتم ز پهلويت
ميانت يکسر مويست و جان در اشتياق او
بيا، اى جان مشتاقان فداى هر سر مويت
هلالى را نگشتي، گر سجود از ديدنت مانع
سرش در سجده بودي، تا قيامت، پيش ابرويت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید