شماره ٣٨: شب هجرست و مرگ خويش خواهم از خدا امشب

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شب هجرست و مرگ خويش خواهم از خدا امشب
اجل روزى چو سويم خواهد آمد، گو: بيا امشب
چنين دردى که من دارم نخواهم زيست تا فردا
بيا، بنشين، که جان خواهم سپرد امروز، يا امشب
دل و جانى که بود، آواره شد دوش از غم هجران
دگر، يارب! غم هجران چه ميخواهد ز ما امشب؟
نه سر شد خاک درگاهت، نه پا فرسود در راهت
مرا چون شمع بايد سوخت از سر تا بپا امشب
شب آمد، باز دور افگند از وصلت هلالى را
دريغا! شد هلال و آفتاب از هم جدا امشب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید