شماره ٥١٦: به جائى دلت گرم سوداست گوئى

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به جائى دلت گرم سوداست گوئى
دل بى سر و برگ از آنجاست گوئى
تو را مستى هست پنهان نه پيدا
وليکن نه مستى صهباست گوئى
دل نيست برجا فلک بر تو ديدى
ز جام هوس باده پيماست گوئى
به من مى کنى لطفى از حد زياده
مرادت ازين لطف ايذاست گوئى
بهر چشم برهم زدن بهر قتلم
ز چشمت به ابرو صد ايماست گوئى
فلک بر زمين از دو چشم تر من
گمارنده هفت درياست گوئى
متاع قرار و سکون در دل ما
درين عهد اکسير و عنقاست گوئى
به دل هرچه ديدند بردند خوبان
دل عاشقان خوان يغماست گوئى
پراکنده عشقى که دانم به طعنش
لب اوست گويا دل ماست گوئى
ز بزم بتان محتشم خاست طوفان
ستيزنده مست من آنجاست گوئى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید