شماره ٢٠٨: چشمم چو روز واقعه در خواب مى شود

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چشمم چو روز واقعه در خواب مى شود
کين من از دل تو عنان تاب مى شود
گفتى که آتشت بنشانم به آب تيغ
تا تيغ ميکشى دل من آب مى شود
در مجلسى که باده باغيار مى دهى
خون جگر حواله احباب مى شود
از روى سيمگون چو سحر پرده مى کشى
مه بر فلک ز شرم تو سيماب مى شود
در طاعت از تواضعت انديشه جواب
جنبش فکن در ابروى محراب مى شود
آن وعده دروغ تو هم گه گهى نکوست
کارام بخش عاشق بى تاب مى شود
از بخت تيره هرچه طلب کرد محتشم
چون کيمياى وصل تو ناياب مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید