شماره ٢٠٢: سبکجولان سمندى کان پرى در زير ران دارد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سبکجولان سمندى کان پرى در زير ران دارد
به رو بسيار مى لرزم که بارى بس گران دارد
من سر گشته بى دست و پا گرچه عنانش را
به ميلش مى کشم از يک طرف نازش عنان دارد
خدنگى کز شکارى کرده دشت عشق را خالى
هنوز از ناز ترک غمزه او در کمان دارد
ندارد جز هواى بر مجنون محمل ليلى
زمام ناقه محمل کش اما ساربان دارد
چه بودى گر نبودى پاى بست تربيت چندين
سبک پرواز شاهينى که قصد مرغ جان دارد
تو هستى يوسف اما نيست يعقوب تو معصومى
که از آسيب گرگت زارى او در امان دارد
به کذبت تا نگردد جامه معصومى آلوده
حذر کن خاصه از گرگى که سيماى شبان دارد
ز جام حسن حالا سر خوشى اما نمى دانى
که اين رطل گران در پى خمار بى کران دارد
از آن آتش زبان ديگر چه دارى محتشم در دل
مگر تا عاشق از وى سر دل اندر زبان دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید