شماره ١٣٧: زهى طغيان حسنت بر شکيب کار من باعث

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهى طغيان حسنت بر شکيب کار من باعث
ظهورت بر زوال عقل دعوى دار من باعث
ندانم از تو هر چند از ستم فرمائى آزارم
که آن حسن ستم فرماست بر آزار من باعث
تو تا غايت نبودى خانمان ويران کن مردم
تو را شد بر تطاول پستى ديوار من باعث
ز کس حرمت دوشم چه خود را دور ميدارى
که ايماى تو شد بر جرات اغيار من باعث
خدا خون جهانى از تو خواهد خواست چون کرده
جهان را بر خرابى ديده خونبار من باعث
دگر در عشوه خواهم کرد گم ضبط زبان تا کى
شود لطف کمت بر رنجش بسيار من باعث
سبک کردم عيار خويش از اين غافل که خواهد شد
بر استيلاى نازش خفت مقدار من باعث
گره بر رشته ذکر ملايک مى تواند زد
سر زلفت که شد بر بستن زنار من باعث
گزيدم صد ره انگشت تحير چون ز محرومى
به زير تيغ شد بر زخم او زنهار من باعث
ز ذوق امروز مردم حال غير از وى چو پرسيدم
که بر اعراض پنهانى شد استغفار من باعث
غم او محتشم بستى در نطقم اگر گه
نگشتى اقتضاى طبع بر گفتار من باعث



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید