شماره ٣٧٧: هزار شکر خدا را که چون تو دلدارى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هزار شکر خدا را که چون تو دلدارى
نمود روى به من بعد مدتى يارى
کنون زبون خيالات غمزه هاى توام
ميان مجلس مستان چنانکه هشيارى
تو يوسفى و من از نقد جان خريدارت
بيا بگو که نيابى چو من خريدارى
اگر چه حسن تو از آفتاب اندک نيست
ولى ز حسن تو اندک ترست بسيارى
اگر چه بار جفاى تو هر کسى نکشد
من ضعيف جفاکش همه کشم بارى
هزار طعنه چه گويى که از سرم برخيز
کس اين سخن نکند خاصه با تو چون يارى
جفا کنى وز من عذرخواهى از شوخى
چه مى کنى و چه مى خواهى از گرفتارى
زبان باين قدرى رنجه دار بر خسرو
که گر بگويدت آن منى بگو آرى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید