شماره ٣٦٦: نوبهار آمد و بگذشت به شادى مه دى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نوبهار آمد و بگذشت به شادى مه دى
اينک اينک که سراپاى گل و آتش وى
بعد ازين جامه لطيف و تنک و تر پوشند
چو گل تازه بتان ختن و خلخ و رى
نازنينا، عرق از روى تو بر گل بچکيد
مى ممزوج لبالب برسان پى بر پى
پاک کن خوى ز بنا گوش که اين مردم چشم
خون خود ريزد هر جا که بريزد ز تو خوى
رو سوى آب و به يک خنده پر از شکر کن
بر لب جوى به هر جا که روى رويد نى
خيز و گلگشت چمن کن که نمانده ست به راه
چشم نرگس که ز تو زان ره بخرامى يک پى
خون خسرو به قدح کن، اگرت مى بايد
عاشق تست، مبادا که بگويد هى هى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید