شماره ٢٥٨: نامردم است، هر که درو نيست مردمى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نامردم است، هر که درو نيست مردمى
عودى که بوش نيست، بسوزش به هيزمى
مردم نه اي، چه نفس بد اندر نهاد تست
ديوى که جاى کرده در اندام آدمى
وه اين چه کورى است که در چارراه شرع
با صد هزار رهبر بيننده ره گمى
عمر روان چو آب و تو معمار قصر خاک
چو آب چشمه هست، چرا در تيممي؟
شرمى که بهر مال شوى بنده خزان
چون بنده خدايى و فرزند آدمى
چون بد کني، بديت بگويند، از آن مرنج
کان هم خودى که در حق خود در تکلمى
از برگ ريز ياد کن و دل منه به باغ
اى بلبلى که بر سر گل در ترنمى
امروز باژگونه مزن نعل اسپ خويش
فردا چو زير خاک لگدکوب هر سمى
از تست بى نمازى خسرو، دلا که تو
مردار اوفتاده به چه بلکه در خمى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید