شماره ١٦٨: اى که در هيچ غمى با دل من يار نه اى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى که در هيچ غمى با دل من يار نه اى
سوى من بين، اگر اندر سر آزار نه اى
از تو هر روز گرفتار بلايى گردم
تو چه دانى که در اين روز گرفتار نه اي؟
هر شب از ناله من خواب نيايد کس را
خفته اى تو که در اين واقعه بيدار نه اى
با من خسته کم رويم ز تو در ديوارست
مى کن آخر سخني، صورت ديوار نه اى
نار دانى ز دو لب بر من بيمار فرست
شکر آن را که چو من در هم و بيمار نه اى
از براى دل من جان من امروز ببر
گر چه عهدى ست به دنباله اين کار نه اى
يار بنشست مرا در دل و من مى دانم و او
خسروا، خيز که تو محرم اسرار نه اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید