شماره ١٥٦: به باغ سايه ابرست و آب در سايه

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
به باغ سايه ابرست و آب در سايه
ازين سبب من و جانان و خواب در سايه
به سايه خفته بدم دى که يارم آمد و گفت
چه خفته اى که رسيد آفتاب در سايه
فروغ روى تو تيزست، زلف بر لب نوش
ز آفتاب نهد آن شراب در سايه
مه منى و دل از روى تو به خط زان رفت
که سوخته رود از ماهتاب در سايه
کنون چو باد بيايد پيش از صبح
به گلشنى که درو باشد آب در سايه
به بانگ چنگ مگر ساقيم کند بيدار
چو خفته باشم مست و خراب در سايه
به بوستان منم امروز مجلسى و گلى
روانه کرده ميى چون گلاب در سايه
در آفتاب همين ساقى است از رخ خويش
دگر صراحى و نقل و شراب در سايه
هواى گرم و تو نازک، برون مرو، جانا
بنوش با من ميهاى ناب در سايه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید