شماره ١٨٧: غفلت آهنگم زساز حيرت ايجادم مپرس

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
غفلت آهنگم زساز حيرت ايجادم مپرس
پنبه تا گوشت نيفشارد زفريادم مپرس
مدعاى عجزم از وضع خموشى روشن است
لب گشودن ميدهد چون ناله بر بادم مپرس
جوهر تعمير پرواز است سر تا پاى شمع
رنگ بر هم چيده ام از خشت بنيادم مپرس
حسن پنهان نيست اما عشق راحت دشمن است
خانه شيرين کجا باشد زفرهادم مپرس
الفت آينه دل نيز تسخيرم نکرد
چون نفس پر وحشيم از طبع آزادم مپرس
کرده ام يکعمر سير گلشن آباد جنون
ناله ميدانم دگر از سرو شمشادم مپرس
هيچ فردوسى برنگ آميزى اميد نيست
سر بپائى ميکشم از کلک بهزادم مپرس
معنى گل کردن موج ازتظلم بسته اند
زندگى افسانها دارد زبيدادم مپرس
مشت خاکم عشق نادانسته صيدم کرده است
اى حيا آبم مکن از ننگ صيادم مپرس
هر کجا لفظيست (بيدل) معنى ئى گل کرد است
ديگر از کيفت ارواح و اجسادم مپرس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید