شماره ١٧٣: بى پردگى کسوت هستى زحيا پرس

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بى پردگى کسوت هستى زحيا پرس
اين جامه حرير است زعريانى ما پرس
آه است سراغ نم اشکى که نداريم
چون گم شود آينه شبنم زهوا پرس
اسرار وفا منحصر کام و زبان نيست
چون سبحه زهر عضو من اين نکته جدا پرس
از مجمل هر چيز عيانست مفصل
کيفيت ابرام هم از دست دعا پرس
مستقبل اميد دو عالم همه ماضى است
اين مسله بر هر که رسى رو بقفا پرس
عالم همه آوازه پرواز خيالست
سرمنزل اين قافله از بانگ درا پرس
جز تجربه سنگ محک عيب و هنر نيست
رمز کرم و خست مردم زگدا پرس
اى همت دونان سبب حاصل کامت
تدبير گشاد گره از ناخن ما پرس
واماندگى از شش جهت آغوش گشوده است
راهى که بجائى نرسد از همه جا پرس
در گرد تک و پوى سلف ناله جنون داشت
دل گفت سراغ همه بى صوت و صدا پرس
(بيدل) بهوس طالب عنقا نتوان شد
تا گم شدن از خويش ره خانه ما پرس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید