شماره ١٠١: بعجز کوش و تگ و تاز ديگر آسان گير

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بعجز کوش و تگ و تاز ديگر آسان گير
برنگ آبله چندى زمين بدندان گير
بسر بلندى اقبال اعتبار مناز
چو شمع تا ته پا عالم گريبان گير
بدست طاقت اگر اختيار گيرا نيست
عصا زکف مفگن دست ناتوانان گير
بعالم کرم آداب جود بسيار است
وضو کن از عرق آنگاه نام احسان گير
شکست دل زبناى اميد خلق نرفت
عمارتى که باين رونق است ويران گير
برون نقش قدم گردى از تسلى نيست
سراغ مقصد تسليم خاکساران گير
بعرض شيشه افلاک و نقش پرده خاک
قدت دمى که خم آورد طاق نسيان گير
کمينگران طلب بوى يار در نظرند
رفيق منتظران باش و راه کنعان گير
دليل مقصد اگر رفت و آمد نفس است
زفرق تا قدم خود کف پشيمان گير
بدستگاه دل جمع هيچ صحرا نيست
چو جيب غنچه بيک چين هزار دامان گير
نگاه وارت اگر ذوق عافيت باشد
وطن ميانه ديوارهاى مژگان گير
حضور غيبت ياران يقين نشد (بيدل)
جز اينقدر که لگد افگنند و دندان گير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید