شماره ٢٢٢: تا کجا آنجلوه در دلها کشد ميدان سرى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تا کجا آنجلوه در دلها کشد ميدان سرى
در فشار شيشه افتاده است آغوش پرى
غفلت ذاتى زتدبير تامل فارغ است
از فسون پنبه منت برنميدارد کرى
تا عدم آواره آفات بايد تاختن
جز فرورفتن ندارد کشتى ما لنگرى
فيض صحرا در غبار خانمان آسوده است
تا بدامن وارسى بايد گريبان بردرى
برگ برگ بيد اين باغ امتحان گاه خمى است
هيچ بارى نيست سنگين تر زبار بى برى
با خرد گفتم چه باشد انفعال آدمى
سوى دنيا ديد و گفت اشغال اسباب خرى
عمرها شد ميزنى (بيدل) در دير و حرم
آه ازان روزيکه گويندت چه زحمت ميبرى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید