شماره ٢٢١: تا چند ناز غاره و رنج حنا کشى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تا چند ناز غاره و رنج حنا کشى
نقاش قدرتى اگر از رنگ پاکشى
عرض کمال آينه موقوف ساده گيست
زان جوهرت چه سود که خط بر صفا کشى
حيرت غنيمت است مبادا چو گردباد
چشمى بگردش آرى و جام هواکشى
بار دلت بناله رسانى سبک شود
کز پاى کوه رشته بزو صدا کشى
بيرون نه فلک فگنى طرح کشت و کار
تا دانه ئى سلامت ازين آسيا کشى
با اين شکست و عجز رسا موى چينى ايم
آسان مدان که دامنش از دست ما کشى
بار وفادمى که شود طاقت آزما
غير از عرق دگر چه بدوش حياکشى
مخمل رضا بمشق سجودت نميدهد
خط بر زمين مگر زنى بوريا کشى
دوش غنا ستمکش ناز هوس مباد
بار جهان خوشست که بر پشت پا کشى
گر آگهى زخفت اوضاع احتياج
دست آنقدر مياز که ننگ دعا کشى
غافل مشو زمزد تلاش فروتنى
شايد که سايه ئى کنى ايجاد واکشى
(بيدل) گذشت عمرو نه ئى فارغ از امل
بگسيخت رشته و تو همان در کشاکشى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید