شماره ١٢٦: اى تماشايت چمن پرور بچشم آينه

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
اى تماشايت چمن پرور بچشم آينه
بيتو خس مى پرورد جوهر بچشم آينه
تا جدا افتاده است از دولت ديدار تو
ميزند مشاطه خاکستر بچشم آينه
شوق مشتاقان چرا در ديده مژگان نشکند
ميکشد ياد خطت مسطر بچشم آينه
تا شود روشن سواد نسخه حيرانيم
صورت خود رايکى بنگر بچشم آينه
گريه پر رسواست کو بند نقاب حيرتى
تا کنم سوداى چشم تر بچشم آينه
از گرانجانى ندارم ره بخلوتگاه دل
ميشود تمثال من پيکر بچشم آينه
چون نگه بيمطلب افتد زشتى و خوبى يکيست
سنگ هم کم نيست از گوهر بچشم آينه
مست حيرت از خمار وهم امکان فارغست
انتظار کس مکن باور بچشم آينه
دعوى باريک بينى تا توانى برد پيش
فرق کن تمثالم از جوهر بچشم آينه
جوهر عبرت مخواه زکس که ابناى زمان
ديده اند احوال يکديگر بچشم آينه
از صفاى دل تو هم (بيدل) سراغ راز گير
حسن معنى ديد اسکندر بچشم آينه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید