شماره ١١٧: مه نو مينمايد امشبم از آسمان ابرو

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
مه نو مينمايد امشبم از آسمان ابرو
قدح کج کرده مى آيد اشارتهاى آن ابرو
تعالى الله چه نقش دلفريبست اين نميدانم
که جوهر دردم تيغست يا ناز اندران ابرو
باين انداز در انديشه صيد که ميتازد
که عمرى شد همان افگنده است از کف عنان ابرو
اشارت محو حيرت کن که در بزم تماشايش
برنگ ماه نو در چشم ميگردد نهان ابرو
نه گلشن نرگسى دارد نه دريا موج مى آرد
بعالم فتنه ميکارد همان چشم و همان ابرو
چرا در خاک و خون ننشاندم دردى که من دارم
چو تير افگنده است زخويش ور آن کسان ابرو
خرابى ميکنم تعمير نازى در نظر دارم
زبخت تيره من و سمه ئى ميخواهد آن ابرو
زغفلت شکوها پرداختم اما نفهميدم
که خوبان را تغافل گوش ميباشد زبان ابرو
جهانى را تحير بسمل ناز تو مى بينم
نميدانم چه تيغست اينکه دارد در ميان ابرو
بياد چين ابروى تو در يار از امواجش
شکستى ميکشد بر دوش چندين کاروان ابرو
اشارت هم بايماى خيالش برنمى آيد
اگر بر اوج استغنا نباشد نردبان ابرو
بوضع سرکشى لطف تواضع ديده ام (بيدل)
بچشم مصلحت تيغم بعرض امتحان ابرو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید