شماره ٧٦: نفس عمارت دل دارد و شکستنشست اين

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
نفس عمارت دل دارد و شکستنشست اين
کجاست جوهر آهينه سينه خستنش است اين
هزار تفرقه جمعست در طلسم حواست
شکسته بر گل رنگى که دسته بستنش است اين
نفس کدام و چه دل اى جنون تخيل هستى
در آتشست سپندى که گر جستنش است اين
بحيرت آينه بشکن نفس بسرمه گره زن
که نقش عافيتى دارى و نشستنش است اين
عدم شمار وجودت غبار گير نمودت
جهان شکنجه و همست و طور رستنش است اين
بلندى مژه سامان کن از مراتب همت
بدامنى که تو دارى نظر شکستنش است اين
نيافت سعى تامل زشور معنى (بيدل)
جز اينکه نغمه ساز زخود گسستنش است اين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید