شماره ٧٨٦: عرض صفا به اهل هنر مى کنى مکن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
عرض صفا به اهل هنر مى کنى مکن
پيش کليم دست بدر مى کنى مکن
صدق عزيمت است دليل ره طلب
تو سست عزم، عزم دگر مى کنى مکن
قطع ره طلب به تأمل نمى شود
در پيش پاى خويش نظر مى کنى مکن
چون سيل، بى ملاحظگى خضر اين ره است
اين راه را به قاعده سر مى کنى مکن
فکر و خيال محرم اين شاهراه نيست
هر دم خيال (و) فکر دگر مى کنى مکن
بى جذبه آفتاب دليلت اگر شود
از خود سفر به نور شرر مى کنى مکن
در ره شکنجه اى بتر از کفش تنگ نيست
با خوى بد هواى سفر مى کنى مکن
در قلزمى که يکجهتان دم نمى زنند
هر دم زدن هواى دگر مى کنى مکن
آزادگان چو سرو به يک جامه قانعند
هر روز يک لباس به بر مى کنى مکن
از رشک عشق، غيرت حسن است بيشتر
در ماه و آفتاب نظر مى کنى مکن
اکنون که برد بى خبرى هر چه داشتيم
ما را ز حال خويش خبر مى کنى مکن
پاس شکوه فقر و قناعت نگاه دار
در پيش گنج، دست به زر مى کنى مکن
صائب يکى ز حلقه به گوشان زلف توست
او را نظر به چشم دگر مى کنى مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید