شماره ٧٣٣: به آب و گل چه فرو رفته اى نظر وا کن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
به آب و گل چه فرو رفته اى نظر وا کن
ازين خرابه چو سيلاب رو به دريا کن
مباش کم ز نسيم سحر درين گلزار
تو هم به خوش نفسى غنچه دلى وا کن
نگشته تنگ زمان سفر، ز دانه اشک
براى راه فنا توشه اى مهيا کن
درين دو هفته که ابر بهار در گذرست
تو نيز دامن اميد چون صدف وا کن
مشو چو خوشه به يک سر درين چمن قانع
بکوش و چشم و دل خويش هر دو بينا کن
حريف بحر نگردد شناوري، زنهار
نشسته دست ز جان، دست عجز بالا کن
فکنده است ترا دربدر دهان سؤال
ببند يک در و صد در به روى خود وا کن
ز سنگ خاره دم تيغ زود برگردد
به هر که با تو کند دشمنى مدارا کن
هميشه دور به کام کسى نمى گردد
به خنده حاصل خود صرف همچو مينا کن
نمى توان به پر عقل شد فلک پرواز
ز عشق، صائب بال و پرى مهيا کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید