شماره ٦٨٤: مى کند آن که علاج دل بيچاره من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
مى کند آن که علاج دل بيچاره من
کاش مى داشت خبر از دل آواره من
از تماشاى دو عالم نشود سير نگاه
هر که گرديد بدآموز به نظاره من
بس که سيراب شد از گريه من، مى آيد
کار سنگ يده از مهره گهواره من
باده آتش، پر پروانه بود پرده شرم
اين سخن را بچشانيد به ميخواره من
صائب از اهل وفا پاک شد آفاق و هنوز
از جفا سير نشد يار جفاکاره من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید