شماره ٦٦٠: چند دندان تأمل به جگر افشردن؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چند دندان تأمل به جگر افشردن؟
چون صدف اشک فرو خوردن و گوهر کردن
چون قلم تا سر خود را ننهى بر کف دست
نتوان وادى خونخوار سخن سر کردن
تا قدم دايره سان بر سر خود نگذارى
معنى از عالم بالا نتوان آوردن
تا چون چوگان نشود قامتت از فکر سخن
از حريفان نتوان گوى فصاحت بردن
آن ازين کوچه برد سر به سلامت بيرون
که سر سخت ز هر سنگ تواند خوردن
هر که سر در سر معنى نکند همچو قلم
به که ناموس تخلص نکشد بر گردن
سخنى کز سر انديشه نباشد پوچ است
شعر پر مغز نگردد ز دهن پر کردن
سخن آن است که چون پرده ز رخسار کشد
رنگ از چهره ياقوت تواند بردن
ارج اهل سخن اين بس، که به افلاک رسيد
شعله شهرت اين طايفه بعد از مردن
در گذر صائب ازين مرحله آتش خيز
بيش ازين پاى در آتش نتوان افشردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید