شماره ٦٤٨: منه زنهار اى غافل ز حد خود قدم بيرون

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
منه زنهار اى غافل ز حد خود قدم بيرون
که ريزد خون خود صيدى که آيد از حرم بيرون
چه کشتى ها که از آب گهر مى گشت طوفانى
عقيق آبدار او اگر مى داد نم بيرون
تو چون در جلوه آيى از که مى آيد عنانداري؟
که دنبال تو از بتخانه مى آيد صنم بيرون
مجو از بى زبانان محبت ناله پردازى
که اينجا بى صرير از خامه مى آيد رقم بيرون
زمين چون آسمان در ديده ها مى بود زنگارى
اگر مى داد چون آيينه دلها زنگ غم بيرون
ندارد دانه اى جز خوردن دل دام صحبت ها
منه تا ممکن است از گوشه عزلت قدم بيرون
مشو غافل ز آه عجز با هر کس طرف باشى
که باشد فتح ازان جانب که آيد اين علم بيرون
دل صد چاک را از آه چون مانع توانم شد؟
که مى آيد به قدر شق سياهى از قلم بيرون
ميسر نيست تاب از زلف بردن لاله رويان را
کجا از موى آتش ديده آيد پيچ و خم بيرون؟
کدامين بى خبر زد بر دل مجروح من خود را؟
که مى آيدنفس از سينه چون تيغ دودم بيرون
سبکدستى که شويد گرد غم از دل نمى يابم
مگر تاک آورد از آستين دست کرم بيرون
نگردد راست هر پشتى که از منت دو تا گردد
نبرد از ماه نو صائب نشاط عيد خم بيرون



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید