شماره ٥١٨: گر نخارد ناخن مرغان سر مجنون من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
گر نخارد ناخن مرغان سر مجنون من
کيست پردازد به جسم لاغر مجنون من؟
از خمار چشم ليلى همچنان خون مى خورم
گر شود ناف غزالان ساغر مجنون من
مانع طوفان نگردد جوش گوهر بحر را
کى شود سنگ ملامت لنگر مجنون من؟
مى تپم در خون چون داغ لاله از بى طاقتى
گر بود در دامن ليلى سر مجنون من
حلقه انصاف در گوشش کشم از پيچ و تاب
هر که را حرفى بود در جوهر مجنون من
صفحه مشق جنون دشت پيمايان عشق
هست فرد باطلى از دفتر مجنون من
فرصت خاريدن سر نيست مجنون مرا
مرغ مى خارد به پاگاهى سر مجنون من
درد و داغ عشق را از سينه گر بيرون دهم
مى شود عالم سياه از لشکر مجنون من
شير ناخن مى گذارد، بال مى ريزد عقاب
از شکوه عشق در بوم و بر مجنون من
نيست ممکن از غرور عشق سر بالا کنم
محمل ليلى گر آيد بر سر مجنون من
چون فلاخن کز گرانسنگى سبک جولان شود
سنگ طفلان مى شود بال و پر مجنون من
جلوه آتش کند صائب به چشم شبروان
بس که سوزد ز آتش سودا سر مجنون من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید