شماره ٤٩٥: مى گذشت از پرده هاى آسمان فرياد من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
مى گذشت از پرده هاى آسمان فرياد من
برنمى آيد کنون از آشيان فرياد من
در جوانى مى گذشت از سنگ خارا ناله ام
تير بى پر شد ز قد چون کمان فرياد من
يک نوا دارم ولى چون بلبل از نيرنگ گل
جلوه ديگر کند در هر دهان فرياد من
نيست چون بلبل، زبانى ناله پر شور من
همچو نى خيزد ز مغز استخوان فرياد من
گر چه صحبت يک نفس باشد جدايى مشکل است
از فراق تير باشد چون کمان فرياد من
بلبلان را ناله من بر سر شور آورد
من چو نالم خيزد از چندين زبان فرياد من
مى خورم افسوس بر عهدى که بودم در چمن
در قفس نبود ز هجر آشيان فرياد من
مى شود هر برگ سبز او زبان بلبلى
پهن گردد گر به صحن گلستان فرياد من
ابر نتوانست گشتن سرمه آواز رعد
چون شود در پرده هاى دل نهان فرياد من؟
من به اميد تو گاهى مى شدم دستانسرا
تا تو رفتى شد غريب گلستان فرياد من
سرکش افتاده است آن رعنا، وگرنه سرو را
سر به گلشن داد چون آب روان فرياد من
کى چنين آواره مى شد فکر من هر جانبي؟
مستمع مى يافت گر در اصفهان فرياد من
کوه چون ابر بهاران روى در صحرا نهد
گر شود با رعد صائب همعنان فرياد من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید