شماره ٤٩٤: دامن خود را کشيد آه سرو ناز از دست من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
دامن خود را کشيد آه سرو ناز از دست من
آه کان آهوى وحشى جست باز از دست من
از ره بيچارگى مى آرمش در دام خويش
گر به گردون مى رود آن چاره ساز از دست من
از ادب هر چند کوتاه است دست جرأتم
چاک ها دارد چو گل دامان ناز از دست من
صيد من وحشى است، بى زحمت نمى آيد به دست
صد الف بر سينه دارد شاهباز از دست من
از غبار خاطرم آيينه ها دربسته شد
سنگ بر دل مى زند آيينه ساز از دست من
گريه شادى مرا از وصل او محروم کرد
برد وسواس وضو وقت نماز از دست من
بس که پيچيدم به فکر زلف، صائب روز و شب
بر جنون زد خامه معنى طراز از دست من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید