شماره ٣٩١: بى تحمل خصم را هموار نتوان ساختن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
بى تحمل خصم را هموار نتوان ساختن
گل ز زخم خار شد امن از سپر انداختن
غافل از آه ندامت در جوانى ها مشو
کز کمان حلقه ممکن نيست تير انداختن
زنگ غفلت بيش شد از گريه مستى مرا
چون به تردستى توان آيينه را پرداختن؟
با قضاى آسمانى چاره جز تسليم نيست
گردن دعوى نبايد زير تيغ افراختن
مى توان با خار در يک پيرهن بردن به سر
ليک دشوارست با (نا)سازگاران ساختن
ز آتش دوزخ ملايم طينتان را باک نيست
زر دست افشار آسوده است از بگداختن
منبر از دار فنا منصور اگر سازد رواست
حرف حق را از ادب نبود به خاک انداختن
دشمنان کينه جو را مى نمايد سينه صاف
از غبار کينه صائب سينه را پرداختن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید