شماره ٢٩٣: برخيز تا به عالم بى چند و چون رويم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
برخيز تا به عالم بى چند و چون رويم
از خود به تازيانه آهى برون رويم
بيرون کنيم رخت گل آلود جسم را
سر پا برهنه بر فلک آبگون رويم
از فيل بند چرخ برآييم، تا به کى
کج کج بر اين بساط چو اسب حرون رويم؟
بر صفحه جهان رقم نيستى کشيم
زان پيش کز قلمرو هستى برون رويم
از آفتاب کى سر ما گرم مى شود؟
از دست، کى به اين قدح واژگون رويم؟
با عشق جان شکار دليرى ز عقل نيست
در کام شير، چند پى آزمون رويم؟
در آتش است شبنم گل از حضور ما
از بس که آرميده در ين بحر خون رويم
در اشک گرم غوطه زند چشم آهوان
روزى که ما ز دامن دشت جنون رويم
صائب ز تنگ خلقى ابناى روزگار
وقت است کز قلمرو هستى برون رويم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید