اول سرى به رخنه ديوار مى کشم
ديگر به آشيانه خود خار مى کشم
سوزن تمام چشم شد از انتظار و من
با ناخن شکسته ز پا خار مى کشم
چون زاهدان به مهره گل دل نبسته ام
از سبحه بيش غيرت ز نار مى کشم
امسال خنده ام نه چو گل از ته دل است
خميازه بر شکفتگى پار مى کشم
از خار خار تيغ به تن پوست مى درد
از خون فزون ز نيشتر آزار مى کشم
دارم به هر دو دست دل نازک ترا
از موم گرد آينه ديوار مى کشم
در حلقه جنون به چه رو سر درآورم؟
داغم به فرق و منت دستار مى کشم
در حلقه جنون به چه رو سر درآورم؟
داغم به فرق و منت دستار مى کشم
با شانه دست کرده يکى در شکست من
دست از ميان طره طرار مى کشم
آيينه ام، به جامه خاکسترى خوشم
از بخت سبز زحمت زنگار مى کشم
صائب ز کوچه گردى زلف آمدم به تنگ
خود را به گوشه دهن يار مى کشم