شماره ٩٣: گذشت عمر سبکرو به خورد و خواب تمام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
گذشت عمر سبکرو به خورد و خواب تمام
به شوره زار مرا صرف گشت آب تمام
چه حاصل است ز قرب گهر چو رشته مرا
چو مد عمر سرآمد به پيچ و تاب تمام
چو ماه نو به تمامى به هم شکن خود را
که در دو هفته کند بازت آفتاب تمام
چه حاجت است به تسبيح سال، عمر مرا
که مى شود به يک انگشت اين حساب تمام
نگشته است چنان روى ما سيه ز گناه
که روسياهى ما را کند خضاب تمام
تمامى دل عاشق به درد و داغ بود
اگر به گنج شود خانه خراب تمام
به چشم روشن خود پاى ميهمان جاده
که هيچ خانه زين نيست بى رکاب تمام
مده غبار به خاطر ز خط مشکين راه
که حس گردد ازين عنبرين نقاب تمام
در آن چمن که تو از رخ نقاب بردارى
نسيم دفتر گل را دهد به آب تمام
مگر نسيم به گلزار بوى زلف تو برد
که خون لاله و گل گشت مشک ناب تمام
کسى نظر ز سراپاى او کجا فکند
که هست دفتر گل فرد انتخاب تمام
صفاى آن لب ميگون ز خط سبز افزود
چنان که از رگ تلخى شود شراب تمام
ز ابر رحمت عشق است آبدارى حسن
که آب ديده بلبل بود گلاب تمام
ز باده تا عرق آلود گشت چهره يار
رساند خانه يک شهر را به آب تمام
دگر چه چاره کنم تا تو بى حجاب شوى
که مى به چشم تو شد پرده حجاب تمام
به چشم هر که چو مجنون شود بيابان گرد
سواد شهر بود آيه عذاب تمام
زبان کلک تو صائب هميشه گويا باد!
که هست فکر تو يکدست انتخاب تمام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید