شماره ٩١: آنقدر عقل نداريم که فرزانه شويم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
آنقدر عقل نداريم که فرزانه شويم
آنقدر شور نداريم که ديوانه شويم
چند سرگشته ميان حق و باطل باشيم
تا کى از کعبه برآييم و به بتخانه شويم
سنگ بى منت اطفال به وجد آمده است
خوش بهارى است بياييد که ديوانه شويم
چون به سيلاب بلا بر نتوانيم آمد
چاره اى بهتر ازين نيست که ويرانه شويم
سخت بى حاصل و بسيار پريشان حاليم
چشم مورى نشود سير اگر دانه شويم
قسمت روز ازل خانه ما مى داند
چه ضرورست که ما بر در هر خانه شويم
ما که در سينه چراغى چو دل خود داريم
چه ضرورست غبار دل پروانه شويم
سير گل باعث آزادى طفلان شده است
صرفه وقت درين است که ديوانه شويم
رفت بر باد فنا عمر گرامى صائب
بيش ازين در شکن زلف چرا شانه شويم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید