شماره ٥٥: با دل تشنه و سوز جگر خود چه کنم؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
با دل تشنه و سوز جگر خود چه کنم؟
در صدف آب نسازم گهر خود چه کنم؟
مرهم امروز تويى داغ جگرريشان را
ننمايم به تو داغ جگر خود چه کنم؟
صندل امروز تويى دردسر عالم را
پيش عيسى نبرم دردسر خود، چه کنم؟
من که از دورى منزل نفسم سوخته است
با درازى شب بى سحر خود چه کنم؟
چون خريدار گلوسوز درين عالم نيست
ندهم طرح به موران شکر خود چه کنم؟
خانه تنگ جهان جاى پرافشانى نيست
گر بر آتش ننهم بال و پر خود چه کنم؟
نيست از سوخته جانان اثرى چون پيدا
در دل سنگ ندزدم شرر خود چه کنم؟
(من که سر رشته تدبير ز دستم رفته است
نکنم خاک زمين را به سر خود، چه کنم؟)
هيچ کس را خبرى نيست چو از خود صائب
من عاجز ز که پرسم خبر خود، چه کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید