شماره ٢٨: چند از ساده دلى زخم هوس بردارم؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چند از ساده دلى زخم هوس بردارم؟
به که اين آينه از پيش نفس بردارم
من که چون برگ خزان بام و پرم ريخته است
به چه اميد دل از کنج قفس بردارم؟
آفت حرص ز شمشير دو دم بيشترست
چون دو دست از سر خود همچو مگس بردارم؟
گل به دشمن نزنند اهل مروت، ورنه
من نه آنم که زبونى ز عسس بردارم
راه خوابيده ز بيدار دلان مى گردد
دست اگر از دهن خود چو جرس بردارم
عشق خواهد ز هوس کرد سبکبار مرا
از ره سيل چه افتاده که خس بردارم؟
آنقدر مهلت از ايام توقع دارم
که از آيينه دل زنگ هوس بردارم
زان بود بستر و بالين من از گل چو نسيم
که خس و خار ز راه همه کس بردارم
در شبستان جهان روشن از آنم چون صبح
که غبار از دل عالم به نفس بردارم
بلبلى نيست درين باغ ز من قانعتر
فيض آغوش گل از چاک قفس بردارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید