شماره ٢٨٩: در بيابانيکه سعى بيخودى رهبر شود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
در بيابانيکه سعى بيخودى رهبر شود
راه صد مطلب بيک لغزيدن پا سر شود
جزوها درعقده خوددارى کل غافلند
نقطه از ضبط عنان گر بگذرد دفتر شود
خشکى از طبع جهان آلودگى هم محو کرد
لاف چشم تر توان زد دامنى گر تر شود
گر همه گوهر بود نوميديست افسردگى
از گرانبارى مبادا کشتيم لنگر شود
فال آسودن ندارد خود گدازيهاى من
جمله پرواز است آن آتش که خاکستر شود
عقده کارت دليل اعتبار ديگر است
شاخ گل چون غنچه آرد رشته گوهر شود
بر شکست هر زيان تعمير سودى بسته اند
فربهى وقف غناگر آرزو لاغر شود
چاره نتواند نهفتن راز ما خونين دلان
زخم گل از بخيه شبنم نمايان تر شود
خاک حسرت برده ئى دارم که مانند جرس
ناله پيمايد بجاى باده گر ساغر شود
صاحب آئينه نتوان گشت بى قطع نفس
بگذرد از زندگى تا خضر اسکندر شود
وضع هموارى زابناى زمان مطلوب ماست
آدميت گر نباشد هر که خواهد خر شود
(بيدل) آسان نيست کسب اعتبارات جهان
سخت افسردن بخود بندد که خاکى زر شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید